اعتقادات انسان در رفتارش تجلی پیدا میکنه. یعنی مثلا نمیشه یه نفر قائل به یک مهمی باشه، اونوقت در رفتارش چیز دیگهای رو نشون بده و بعد ما بگیم اون که قائل به این موضوع هست، پس اعتقاد هم بهش داره. خیر، اعتقاد اون جایی معلوم میشه که تبدیل به رفتار شده باشه[ این امکان در شرایط طبیعی و روزمره ست نه در شرایط جاسوسی، تقیه، نفوذ، نفاق و قس علیهذا]. به همین قیاس تمام مردان روی کرهی زمین، زن رو جنس دوم میدونن.
باز به همین قیاس خیلی از پدرها، دخترشون رو به عنوان جنس دوم دوست دارن. ممکنه شما ازشون بپرسید که آیا اینطوره؟ البته که تاکید میکنن ابدا قائل به همچین نظراتی نیستند و اینها مال آدمهای عقب افتاده ست(حالا بماند که متفکران کلاسیک و مدرن بر این عقیده بودن). احتمالا این رو هم به عنوان لطف به جنس دوم خواهید شنید که:« من حتی دخترم رو بیشتر از پسرم دوست دارم». کافیه ازشون بخواید که از دخترشون تعریف کنن. در تعاریفشون اولین چیزی که میشنوید خوشگل بودن، عروسک بودن و ملوسک بودن یا دیگه اگر یه ریزه هنر داشته باشه میگن کدبانوییه و آشپزیش حرف نداره یا ته تهش اگه وکیل، مهندس یا دکتر شده باشه و بخوان دیگه خیلی از اون بزرگوار تمجید کرده باشن میگن خانم وکیل، خانم مهندس، خانم دکتر و بَه بَه و فلان. این اراجیف و دروغهایی که به ناف پرنسسهاشون میبندن تاکید بر جنس دوم بودنشونه. حالا بگید که از پسرشون تعریف کنن! چی میشنوید؟ « این شیرپسر همونیه که قراره دنیا رو عوض کنه.» حالا اگر اون پسر اندازهی این حرفا نباشه که معمولا هم نیست و بهتره دنبال لنگه جورابش بگرده تا کنفی کردن عالم، خواهند گفت:« این یارو همونیه که اگر بخواد حتما شایش این رو داره که دنیا رو عوض کنه؛ ولی، لامصب این بالقوه رو بالفعل نمیکنه.»
باز به همین قیاس تمام احترامهای اضافه بر سازمانی که بر پایهی مُهْمَلِ «خانمها مقدمن» به این جنس گذاشته میشه، همه ریاکاری محضه که وارد جزئیاتش نمیشم. فقط این رو اضافه میکنم بنده که به این یاوهها و مقدمها قائل نیستم و در پی اون اعتقادی هم ندارم، وقتی تقدمی رو رعایت کنم یا از سر ادب و احترام گذاشتن به اون انسانه(چه مرد و چه زن) و یا قوانین رانندگی که دو قسمن، اونهایی که پلیس گذاشته و اونهایی که خودم گذاشتم.
این پست رو پیوند میزنم به پست قبل: امکان فهمیدن
درباره این سایت